مهر ماه 98
به قول دوستم چون پاستوریزه بودی و کلا تو خونه بودی و حالا در محیط اجتماعی قرار گرفته بودی طبق پیش بینی اون خیلی زود مریض شدی و سه روز بعد از ورود به مهد سرما خوردی، یکی از دلیل های ورودت به مهد همین بود که سال آینده که قراره پیش دبستانی بری دیگه از این مشکلات نداشته باشم و آموزشت بر به مشکل نخوره. البته خیلی زود دکتر رفتیم و سعی کردم نذارم مریضیت طولانی یا سخت شه و اما تکالیف پسرم جشن شروع سال تحصیلی در مهد: اول از زیر قرآن رد شدین و بعدش ی مراسم بسیار شاد با حضور عمو نارنجی و ی کیک بسیار خوشمزه که خیلی بهت خوش گذشته بود و فیلمشو برات نگهداری خواهم کرد وقتی هوس پیتزا میکنی و بابا سعید جان هممون...